سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مومن بودن به ریش نیست!

صفحه خانگی پارسی یار درباره

آمدنت...


دیگر عقل به دل قلب می نشیند
دیگر نقشه دل ایالتی نیست
حکومتش ولایی است
بخشنامه ها به دبیرخانه احساس ارسال می شوند
ضابطه ها خود را به رابطه با او می فروشند
و قوانین,فقط عشق او را حکم می کنند...
آسمان به زمین آمده است
و شاید
زمین به آسمان رفته
و شاید تر
آمده! نمی دانم!
اینجا من و ستاره ها دست در گردن هم داریم
و به خورشید چشم دوخته ایم و ماه
کنارمان چشمک می زند!
بو
از استشمام زلفش
مست شده
صدا از شنیدن نجوایش
حیران!
و نور
از تلالو نگاهش
شیدا!
عشق ها,به درون پوچی خود می افتند
و دوستی ها,هر چقدر عمیقتر
درون خود غرق می شوند
و همه و همه
عشق و محبت و دوستی و رفق
درون او حل می شوند...
همه چیز رنگ می بازد
و دوباره رنگ می پذیرد
رنگ او را...